اشک نوشت

اشک نوشت

"اشــک" اگر نباشد ...
"چشـم" معنایی ندارد ...
به احترام "اشــک" ...

آخرین اشکـ نوشت ها
پر بیننده ترین اشکـ نوشت ها
آخرین نظرات

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشت» ثبت شده است

جمعه ها

         روزنامه منتشر نمی شود

                     ولی چه تیتری می شود

                                                آمدنت...

 

۱ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۰۶
اشک

الهی الیک اشکوا....

           و عیناً عن البکاء من خوفک جامده

                                         والی ما یسّرها طامحه...

من بر تو شکایت می برم.....

              با چشمانی خشک از اشک در برابر خوف تو...

                                            و به هرچه می پسندند نظر می اندازند....

 

۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۵۸
اشک

 

نشسته بود لبِ پاشویه و زل زده بود به آبِ حوضِ فیروزه ای حیاط خانه و آرام آرام اشک می ریخت.

کنارش نشستم به سوال که برای چه گریه می کنی و او هم چنان که می گریست پاسخ م داد بارِ اول که با او به حرف نشستم پرسیدم امانت دارِ خوبی هستی، پرسید چرا و گفتم که می خواهم چینی بند زده ای- دل م - را به تو بسپارم  که چند باری شکسته است و بعد از آن حرف ها چینی را به دستان ش داده بودم و به خواهش که هوایش را داشته باشد... حالا مدتی است آن چینی فیروزه ای....

فقط همین...
۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۰۲
اشک

 

اَمْ تَفْقِرُنی اِلی مِثْلِی وَ اَنَا اَعتَصِمُ ِبحَبلِکُ.

 

من فقط

خودت

را می خواهم.

می شود

به کسِ دیگری

حواله ام نکنی؟


پ ن : فرازی از مناجات خمس عشر

۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۵۸
اشک

ای خاک مقدم تو  تو تیای چشم
یک بار پای خویش بنه در سرای چشم
از بس که اشک بهر فراق تو ریخته ام
اشکم
به گریه آمده است از برای چشم
تنها دعای دیده ی من دیدنت بود
یک بار مستجاب نما این دعای چشم
در هر دلی جمال رخت جلوه می کند
زیباتر از گلّی و بود این خطای چشم
یابن
الحسن



 

اشک ن
۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۳۵
اشک