اشک نوشت

اشک نوشت

"اشــک" اگر نباشد ...
"چشـم" معنایی ندارد ...
به احترام "اشــک" ...

آخرین اشکـ نوشت ها
پر بیننده ترین اشکـ نوشت ها
آخرین نظرات

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

 

گفتم 

دل خود را

نمیدهم 

به " هیچ کس "

اما ...

دلم برای 

همان "هیچ کس" 

گرفت...

۱ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۲
اشک

بسم الله... 

___________________ 

از خیمه ها دور از تمنای نگاهم
آن روز رفتی و دلم پشت سرت ماند
بیچاره لب هایم به دنبال لب تو
در حسرت آن بوسه های آخرت ماند
 
بوسیدن لب های من ، وقتی نمی برد
حق دارم از دست لبت دلگیر باشم
وقتی به دنبال سرت آواره هستم
باید اسیر این همه زنجیر باشم
 
یادش به خیر آن روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم حالا ندارم
رنگ کبودم مال دختر بودنم نیست
من مشکلم این جاست که بابا ندارم
 
از شدت افتادنم از روی ناقه
دیگر برایم ای پدر پهلو نمانده
گیرم برایم چند معجر هم بیارند
من که دگر روی سرم گیسو نمانده
 
از کربلا تا کوفه، کوفه تا به این جا
در تاول پایم هزاران خار می رفت
بابا نبودی تا ببینی دختر تو
با چه لباسی کوچه و بازار می رفت
 
دیدم که عمه آستین روی سرش بود
از گیسوی بی معجرم چیزی نگفتم
وقتی که از گیسو بلندم می نمودند
از سوزش موی سرم چیزی نگفتم

(علی اکبر لطیفیان)

 

۱ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۱
اشک

اَلُحَمدُ لله الذّی لا ادعوهُ غیره و لو دعوت غیره لَم یستجب لی دعایی...*

باید هم فقط چشمم به تو باشد،

این جماعت

یا

نمی شنوند

و یا

جوابی نمی دهند


*پ ن : از عاشقانه ی ابوحمزه

۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۵
اشک

از این همه که  "بگذریم" ...

یادم نبود اگر "این"

مهم نبود " همه " نمیشد..

پس این بار را "نمیگذریم"

به اربابی خودت 

عذر نداشته ام را بپذیر...

یا هم به ربابیه دیگری...

 

۱ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۱:۴۰
اشک

عـــــــادت کـــــرده ام
کـــــوتــاه بنــــویسم
کــــــوتاه بخــــــوانـم
کوتاه حرف بزنـم
کوتاه نفس بکشم
تــــــــــــازگـــــــــی هــــــا
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شــــایــــــد
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت...

_______________________________

            از : میثم رحمانی عزیز

۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۱:۲۶
اشک