اشک نوشت

اشک نوشت

"اشــک" اگر نباشد ...
"چشـم" معنایی ندارد ...
به احترام "اشــک" ...

آخرین اشکـ نوشت ها
پر بیننده ترین اشکـ نوشت ها
آخرین نظرات

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشت» ثبت شده است



مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش بال و پرم تیر کشید

چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار سرم تیر کشید
چشم او رفت سیاهی و حرم را گم کرد
در پیِ چشم ترش چشم ترم تیر کشید

دست بر شانه ام انداخت و دیدم مادر
کمرش خم شده..!! من هم کمرم تیر کشید

بعد هر ضربه که آنروز به مادر میخورد
رشته های رگ قلب پدرم تیر کشید

مادرم گفت که از حادثه کوچه….به بعد
بند بند بدنم گل پسرم تیر کشید...

۰ ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۱۴
اشک

روزانه افراد زیادی میمیرن...

و تعداد بسیاری از این افراد ،

نفس کشیدنشون متوقف میشه!!

-------------------------------

زنده هایی که زندگی نمی کنن ،

زنده نیستند...


http://pic.photo-aks.com/photo/images/girlie-wallpaper/large/sad_girl_in_rain.jpg

۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۵۵
اشک

ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند...

دریا که آرام شد ...

صیاد ها آمدند...

پ.ن : برای اون دوستی که میگفت منتظر دستی بودم که نرسید...

به جای دریای آرام دلی آرام آرزو کنیم...

تصویر مرتبط

۰ ۱۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۴۴
اشک

همون قدری که شما منتظر شنیدن صدای یکی باشید

همون قدرم هم اون میتونه منتظر شنیدن صدای شما باشه...

#دست به کار شیم ...

http://www.bobross.loxblog.com/upload/b/bobross/image/74.jpg

۳ ۱۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۲۸
اشک

جواب منو نمیدی ؟

حالا که از پیشم رفتی منو فراموش کردی ؟

دیگه تو قلبت جایی ندارم ؟

این چه حرفیه میزنی ؟

مگه نمیبینی زیر این همه خاک حبس شدم ؟


((حبیبُ مالک لا تردُّ جوابَنا

انسَیتَ بعدى خُلَّةَ الاحبابِ؟

قال الحبیبُ :

و کیف لى بجوابِکُم و ان رهینُ جنادلٍ و ترابٍ))

 

پ.ن: از عاشقانه های امام علی بر سر مزار هستی اش ، فاطمه...

فلسفه اخلاق ، ص 249

۲ ۰۸ دی ۹۵ ، ۲۲:۴۱
اشک

گذشته ها...

خوب یا بد گذشت ...

گاهی خنده بر لب داشتیم گاهی بغض در دل یا "اشک" در چشم...

گاهی سیر شدیم از زندگی ...

گاهی امیدوار ، به آینده ...

شاید باید باور داشت زندگی گذر همین خنده ها و "اشک" هاست ...

زیرا زندگی منتظر خنده و گریه کسی نمی ماند ...

برای "آن" ها فرقی ندارد که زندگی بر یکی سیاه میگذرد و بر دیگری سفید ...

پس شاید بهترش آن است که ...

خوب باشیم ؛ هر " آن " بهتر از " آن" قبلی حتی قبلی اش و حتاتر همه قبل هایش...

ببخشیم ؛ هر " آن " راحت تر از پیش تا ببخشایند بر ما هر " آن " آسان تر از پیش از آن ...

شاید کم کم وقتش شده باشد که کمی بوخوریم هر چه غصه است درون خودمان و اشک هامان را بریزیم

درون خودمان ...

شاید باید کمی لبخند هدیه داد ...

...

---------------------------------------------------------------

* " آن " : لحظه، بخوانید فرصت ، زمان




http://bayanbox.ir/view/847246416750943556/ea.gif


۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۴۷
اشک

گیر کرده جایی بین بین خودم و "خود" ام ...

خودم چیزها میخواست...

"خود" ام یک چیز میخواست ...

رهایی از زمان و مکان را طلب کرده بود "خود" ام ...

گفتم صبر کند ...

صبر کند ...

و صبر کند ...

رهسپار شدم در ها را یکی یکی ؟ نه چند تا چندتا میکوبیدم تا پیدا کنم

آنچه را که "خود" ام خواسته بود ...

کمک خواستم از خداوندی اش که کمک کند بیابمش

اما اشتباه رفتم

همه اش اشتباه بود ...

خواستی را باید از خودش میخواستم که عزیز میگرداند عزیزانش را ...

و ذلیل میکند...


http://naghashemaher.persiangig.com/image/%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4%DB%8C%20%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86%20%D8%A7%D8%B2%201%20%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%D8%A7%DA%AF%D8%A8%D8%B1%DB%8C.jpg

۱ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۵۵
اشک

 

لختی آسوده باش اهرمن ...

طوفانی از گدازه در راه است ...

از همان آتشی که زیر خاکستر فرو بردی ...


http://www.aviny.com/Album/tasvir-sazi/olama/kamel/31.jpg

۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۷
اشک

 

حکایت عجیبی دارد این " اشک "

کافیست حروفش را به هم بریزی تا برسی به کاش

اشک ها قطره نیستند

بلکه کلماتی هستند که می افتند

فقط بخاطر اینکه پیدا نمیکنند کسی را که معنی این کلمات را بفهمد

. . .َ


۴ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۵:۲۰
اشک

 

گفتم 

دل خود را

نمیدهم 

به " هیچ کس "

اما ...

دلم برای 

همان "هیچ کس" 

گرفت...

۱ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۲
اشک

اَلُحَمدُ لله الذّی لا ادعوهُ غیره و لو دعوت غیره لَم یستجب لی دعایی...*

باید هم فقط چشمم به تو باشد،

این جماعت

یا

نمی شنوند

و یا

جوابی نمی دهند


*پ ن : از عاشقانه ی ابوحمزه

۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۵
اشک

از این همه که  "بگذریم" ...

یادم نبود اگر "این"

مهم نبود " همه " نمیشد..

پس این بار را "نمیگذریم"

به اربابی خودت 

عذر نداشته ام را بپذیر...

یا هم به ربابیه دیگری...

 

۱ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۱:۴۰
اشک

گفته بودم تو بیایی

 غم دل با تو بگویم ...

چه بگویم...

که غم از دل برود

چون تو بیایی...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

به مناسبت "جمعه"

۴ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۱
اشک

سخت تر از ندیدنت ...
و حتی نبودنت...
و حتاتر نشنیدن نغمه های عاشقانه ات...
...
..
.
این خیال که حتی مزارت را ، هم نبینم شدیدا آزارم میدهد...
اینکه بدون خداحافظی رفتی...

۲ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۳
اشک

مامان آب داد...
مامان نان داد...
مامان از بیرون آمد...
بابا پیش خداست...

 

۶ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۷
اشک

 

آهنگ تند زندگی...

برای دویدنه

نه رقصیدن...




۴ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۵۰
اشک


بد ترین احساس

وقتی است

که خودم هم

میفهمم

از خدا

دور شده ام...


نقاشی

۲ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۲۷
اشک


چه سرنوشت عجیبی دارد کرم ابریشم !

یک عمر قفس میبافد

به امید

پرواز !

پ.ن : یادمون باشه خودمونو با کرم ایریشم اشتباه نگیریم !


۲ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۵۹
اشک

عصر جمعه

"حسین"

شنیدنی تر است...

پ.ن: شاید زود بود ولی خب کی تا جمعه زندست !!!

خواهش میکنم دعا برا ما یادتون نره !!

۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۵۷
اشک

خوشبختی را ...

نه میتوان

وام گرفت !

نه میتوان

دزدید...

http://khoshbakhti.ir/wp-content/uploads/2013/11/97_n.jpg



+ پ.ن : خوشا به حال اونایی که احساسش میکنند !


۱ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۴۸
اشک

ای کاش...

انسان ها

از پستی

میترسیدند

نه از

ارتفاع...

+ یه عکس:

http://pic.photo-aks.com/photo/nature/mountain/large/%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%B9.jpg

۵ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۳۳
اشک


گآهی باید ...

پل های پشت سر را

خراب کرد!

راه درست را

نباید برگشت...


بعد نوشت: دلم نیومد این عکسو نذارم...

http://upload7.ir/images/70935964428056113276.jpg

۱ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۲۴
اشک


خدایــا

بال هایم را گم کرده ام

پرواز را هم

دیگر نمیدانم

بال پروازی به من بده

تا شاید

دوباره

آسمانی

شوم...

پ.ن: گفتیم عکسی هم بزاریم جهت خالی نبودن عریضه...

http://www.riskoker.net/img//heaven_800.jpg

۱ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۹
اشک


ناراحت شدن

دست ما نیست...

اما

ناراحت ماندن دست ماست...

۴ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۴
اشک

http://s4.picofile.com/file/8177608292/64.jpg


 

فقط اوست که باقی می ماند ....

همه "رفتنی" هستیم...

 

الرحمن/26

۱ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۱۹
اشک


http://s6.picofile.com/file/8177499842/%D9%86%D8%B3%D8%A7_106_300x300.jpg


)واستغفر الله ان الله کان غفورا رحیما)

و از خدا آمرزش بخواه ،همانا خداوند آمرزنده و مهربان است 


نساء (106)   

۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۲:۰۳
اشک

جگر شیر نداری سفر عشق مرو

۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۱۶
اشک

خبر دارم نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده

...

سر "پیراهنت" هم جنگ بوده

...

ولی شرمنده زینب دیر فهمید


که انگشتر" به دستت تنگ بوده...

حسین جان...


۱ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۰۳
اشک

این چنینی که ز هم پاشیدی
قدر یک دشت کفن میخواهی . . . !
.
.
.
حسین جان...

۲ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۲۲
اشک

این روزها دلم به "کما" رفته

 

لطفا برای مردنش دعا کنید...

...

۰ ۲۰ اسفند ۹۳ ، ۰۲:۳۰
اشک