اشک نوشت

اشک نوشت

"اشــک" اگر نباشد ...
"چشـم" معنایی ندارد ...
به احترام "اشــک" ...

آخرین اشکـ نوشت ها
پر بیننده ترین اشکـ نوشت ها
آخرین نظرات

۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک نوشت» ثبت شده است

اولین قدم برای تغییر خواستنه !

خداحافظ ...

۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۳:۰۵
اشک

لازمه که یه وقتایی رو

بذاریم برا خودمون...

 

http://www.negarkhaneh.ir/UserGallery/2014/9/znkhaki_21174209.jpg

۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۰۸
اشک



مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش بال و پرم تیر کشید

چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار سرم تیر کشید
چشم او رفت سیاهی و حرم را گم کرد
در پیِ چشم ترش چشم ترم تیر کشید

دست بر شانه ام انداخت و دیدم مادر
کمرش خم شده..!! من هم کمرم تیر کشید

بعد هر ضربه که آنروز به مادر میخورد
رشته های رگ قلب پدرم تیر کشید

مادرم گفت که از حادثه کوچه….به بعد
بند بند بدنم گل پسرم تیر کشید...

۰ ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۱۴
اشک




همین...

۱ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۶
اشک

روزانه افراد زیادی میمیرن...

و تعداد بسیاری از این افراد ،

نفس کشیدنشون متوقف میشه!!

-------------------------------

زنده هایی که زندگی نمی کنن ،

زنده نیستند...


http://pic.photo-aks.com/photo/images/girlie-wallpaper/large/sad_girl_in_rain.jpg

۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۵۵
اشک

طبع مى‏خواهد که وصف زینب کبرى کند
لیک، قطره کى تواند صحبت از دریا کند؟


توسن طبعم در اینجا پاى در گل مانده است
مرغ بى ‏پَر چون سفر بر عرصه عُنقا کند؟

(ادامه دارد...)

 
http://s8.picofile.com/file/8270769900/hazrate_zeinab_56_2.jpg




۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۲
اشک

خدایش بیامرزد...

هاشمی درگذشت...


هاشمی

hashemi rafsenjani

is

dead...

۱ ۲۰ دی ۹۵ ، ۰۰:۰۰
اشک

یکی از دوستان عزیز لطف کرد و تو خصوصی علاوه بر اینکه فحش نداد گفت که :

تو کسی نیستی که بخوای ***  رو زیر سوال ببری و توهین کنی بهش ...

.......................................................

ای قدیمی ها چه خوب گفتن فحش بریزی رو زمین صاحابش میره ور میداره میذاره تو جیبش ها ... :|

پ.ن :

حالا شما دیگه از این کارا نکنید...

۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۲۰:۱۲
اشک

نتیجه تصویری برای کودکان کار

متاسفانه کار از حمایت گذشته ...

باید به یه عده ای گفت :

حواستون باشه از کیا میدزید !!!

۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۲۰:۰۱
اشک



کلید

------------------------------

زیر نوشت : یکی از کاربرد های اساسیش پاک کردن گوشه :|

۱ ۱۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۱۳
اشک

یه سری از مشکلاتمون از اون جایی شروع شد که ...

گذاشتیم هر کس در مورد هرچی میخواد

دروغ به ناف مردم ببنده!!

۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۸
اشک

زندگی مثل بازیِ شطرنجه!

برای مات کردن حریف ...

باید یه سری از مهره هامون رو از دست بدیم ...

یادمون باشه چه مهره هایی رو از دست میدیم !

پی نوشت : اینجاست که میفهمیم شکست مقدمه پیروزی یعنی چی !!

از ، از دست دادن مهره هامون درس بگیریم... نا امید نشیم %




شطرنج

۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۳
اشک

بعضی وقتا تنها راه فرار

موندنه ...

-----------------------------

ز.ن*: بعضی وقتا درست ،

وقتی که داریم کار درست

رو  انجام  میدیم   انگشت

اتهام رو به سمت  ماست

تنها راه فرار ازش  پایبندی

به کاریه  که  داریم  انجام

میدیم  به  شرطی   که ،

درست باشه...

---

*= زیر نوشت

لطفا مثل شعر نخونید :|


http://mashkeadab.ir/wp-content/uploads/2015/10/480653_299.jpg

۱ ۱۷ دی ۹۵ ، ۱۸:۳۲
اشک

 

 

همه ما...

هر از گاهی!

باید!!

چشامون رو

ببندیم

و فکر کنیم!!!

 به چیزایی

که

باید..

شاید آرامش...

 

 

 

پ.ن: سود نداشته باشه که حتما داره ضرر نداره... ببندیم چشمامونو...

دعوت من بصرف یه موسیقی...

 

 


 
۳ ۱۵ دی ۹۵ ، ۱۸:۴۹
اشک

ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند...

دریا که آرام شد ...

صیاد ها آمدند...

پ.ن : برای اون دوستی که میگفت منتظر دستی بودم که نرسید...

به جای دریای آرام دلی آرام آرزو کنیم...

تصویر مرتبط

۰ ۱۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۴۴
اشک

همون قدری که شما منتظر شنیدن صدای یکی باشید

همون قدرم هم اون میتونه منتظر شنیدن صدای شما باشه...

#دست به کار شیم ...

http://www.bobross.loxblog.com/upload/b/bobross/image/74.jpg

۳ ۱۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۲۸
اشک

جواب منو نمیدی ؟

حالا که از پیشم رفتی منو فراموش کردی ؟

دیگه تو قلبت جایی ندارم ؟

این چه حرفیه میزنی ؟

مگه نمیبینی زیر این همه خاک حبس شدم ؟


((حبیبُ مالک لا تردُّ جوابَنا

انسَیتَ بعدى خُلَّةَ الاحبابِ؟

قال الحبیبُ :

و کیف لى بجوابِکُم و ان رهینُ جنادلٍ و ترابٍ))

 

پ.ن: از عاشقانه های امام علی بر سر مزار هستی اش ، فاطمه...

فلسفه اخلاق ، ص 249

۲ ۰۸ دی ۹۵ ، ۲۲:۴۱
اشک

همیشه دچار اتفاقاتی میشیم تو زندگی ...

که خواه ، ناخواه زبون به گلایه باز میکنیم که،

چرا بین این همه آدم این بلا باید سر من بیاد ؟

در اینجور مواقع دوتا راه داریم ...

اولیش اینکه تا ابد به لعنت فرستادن به اقبالمون ادامه بدیم...

دوم اینکه قبل از این که اوضاع بدتر بشه ،

به نفع خودمون تغییرش بدیم...




شما کودوم رو انتخاب میکنی ؟

http://axgig.com/images/32373026601040183842.jpg

۲ ۰۸ دی ۹۵ ، ۱۸:۳۵
اشک

گذشته ها...

خوب یا بد گذشت ...

گاهی خنده بر لب داشتیم گاهی بغض در دل یا "اشک" در چشم...

گاهی سیر شدیم از زندگی ...

گاهی امیدوار ، به آینده ...

شاید باید باور داشت زندگی گذر همین خنده ها و "اشک" هاست ...

زیرا زندگی منتظر خنده و گریه کسی نمی ماند ...

برای "آن" ها فرقی ندارد که زندگی بر یکی سیاه میگذرد و بر دیگری سفید ...

پس شاید بهترش آن است که ...

خوب باشیم ؛ هر " آن " بهتر از " آن" قبلی حتی قبلی اش و حتاتر همه قبل هایش...

ببخشیم ؛ هر " آن " راحت تر از پیش تا ببخشایند بر ما هر " آن " آسان تر از پیش از آن ...

شاید کم کم وقتش شده باشد که کمی بوخوریم هر چه غصه است درون خودمان و اشک هامان را بریزیم

درون خودمان ...

شاید باید کمی لبخند هدیه داد ...

...

---------------------------------------------------------------

* " آن " : لحظه، بخوانید فرصت ، زمان




http://bayanbox.ir/view/847246416750943556/ea.gif


۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۴۷
اشک

گیر کرده جایی بین بین خودم و "خود" ام ...

خودم چیزها میخواست...

"خود" ام یک چیز میخواست ...

رهایی از زمان و مکان را طلب کرده بود "خود" ام ...

گفتم صبر کند ...

صبر کند ...

و صبر کند ...

رهسپار شدم در ها را یکی یکی ؟ نه چند تا چندتا میکوبیدم تا پیدا کنم

آنچه را که "خود" ام خواسته بود ...

کمک خواستم از خداوندی اش که کمک کند بیابمش

اما اشتباه رفتم

همه اش اشتباه بود ...

خواستی را باید از خودش میخواستم که عزیز میگرداند عزیزانش را ...

و ذلیل میکند...


http://naghashemaher.persiangig.com/image/%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4%DB%8C%20%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86%20%D8%A7%D8%B2%201%20%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%D8%A7%DA%AF%D8%A8%D8%B1%DB%8C.jpg

۱ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۵۵
اشک

 

لختی آسوده باش اهرمن ...

طوفانی از گدازه در راه است ...

از همان آتشی که زیر خاکستر فرو بردی ...


http://www.aviny.com/Album/tasvir-sazi/olama/kamel/31.jpg

۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۷
اشک



عاشقان سوی کربلا آیند          ای حسین جان دوباره جاماندم



۱ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۱:۵۷
اشک

 

حکایت عجیبی دارد این " اشک "

کافیست حروفش را به هم بریزی تا برسی به کاش

اشک ها قطره نیستند

بلکه کلماتی هستند که می افتند

فقط بخاطر اینکه پیدا نمیکنند کسی را که معنی این کلمات را بفهمد

. . .َ


۴ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۵:۲۰
اشک

 

به احترام "ننوشته" هایی که...

"نوشتنش"  آسان  تر از "ننوشتنش" است ...

اما نباید نوشتشان...

--------------------

بعضی حرف ها را

                نمی شود زد

                        نمی شود نوشت؛

                                             کودکی اگر بخواند

                                                      موهایش سفید می شود....



۱ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۵:۰۳
اشک

 

گفتم 

دل خود را

نمیدهم 

به " هیچ کس "

اما ...

دلم برای 

همان "هیچ کس" 

گرفت...

۱ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۲
اشک

بسم الله... 

___________________ 

از خیمه ها دور از تمنای نگاهم
آن روز رفتی و دلم پشت سرت ماند
بیچاره لب هایم به دنبال لب تو
در حسرت آن بوسه های آخرت ماند
 
بوسیدن لب های من ، وقتی نمی برد
حق دارم از دست لبت دلگیر باشم
وقتی به دنبال سرت آواره هستم
باید اسیر این همه زنجیر باشم
 
یادش به خیر آن روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم حالا ندارم
رنگ کبودم مال دختر بودنم نیست
من مشکلم این جاست که بابا ندارم
 
از شدت افتادنم از روی ناقه
دیگر برایم ای پدر پهلو نمانده
گیرم برایم چند معجر هم بیارند
من که دگر روی سرم گیسو نمانده
 
از کربلا تا کوفه، کوفه تا به این جا
در تاول پایم هزاران خار می رفت
بابا نبودی تا ببینی دختر تو
با چه لباسی کوچه و بازار می رفت
 
دیدم که عمه آستین روی سرش بود
از گیسوی بی معجرم چیزی نگفتم
وقتی که از گیسو بلندم می نمودند
از سوزش موی سرم چیزی نگفتم

(علی اکبر لطیفیان)

 

۱ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۱
اشک

اَلُحَمدُ لله الذّی لا ادعوهُ غیره و لو دعوت غیره لَم یستجب لی دعایی...*

باید هم فقط چشمم به تو باشد،

این جماعت

یا

نمی شنوند

و یا

جوابی نمی دهند


*پ ن : از عاشقانه ی ابوحمزه

۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۵
اشک

از این همه که  "بگذریم" ...

یادم نبود اگر "این"

مهم نبود " همه " نمیشد..

پس این بار را "نمیگذریم"

به اربابی خودت 

عذر نداشته ام را بپذیر...

یا هم به ربابیه دیگری...

 

۱ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۱:۴۰
اشک

عـــــــادت کـــــرده ام
کـــــوتــاه بنــــویسم
کــــــوتاه بخــــــوانـم
کوتاه حرف بزنـم
کوتاه نفس بکشم
تــــــــــــازگـــــــــی هــــــا
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شــــایــــــد
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت...

_______________________________

            از : میثم رحمانی عزیز

۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۱:۲۶
اشک

گفته بودم تو بیایی

 غم دل با تو بگویم ...

چه بگویم...

که غم از دل برود

چون تو بیایی...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

به مناسبت "جمعه"

۴ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۱
اشک