اشک نوشت

اشک نوشت

"اشــک" اگر نباشد ...
"چشـم" معنایی ندارد ...
به احترام "اشــک" ...

آخرین اشکـ نوشت ها
پر بیننده ترین اشکـ نوشت ها
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است



عاشقان سوی کربلا آیند          ای حسین جان دوباره جاماندم



۱ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۱:۵۷
اشک

بسم الله... 

___________________ 

از خیمه ها دور از تمنای نگاهم
آن روز رفتی و دلم پشت سرت ماند
بیچاره لب هایم به دنبال لب تو
در حسرت آن بوسه های آخرت ماند
 
بوسیدن لب های من ، وقتی نمی برد
حق دارم از دست لبت دلگیر باشم
وقتی به دنبال سرت آواره هستم
باید اسیر این همه زنجیر باشم
 
یادش به خیر آن روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم حالا ندارم
رنگ کبودم مال دختر بودنم نیست
من مشکلم این جاست که بابا ندارم
 
از شدت افتادنم از روی ناقه
دیگر برایم ای پدر پهلو نمانده
گیرم برایم چند معجر هم بیارند
من که دگر روی سرم گیسو نمانده
 
از کربلا تا کوفه، کوفه تا به این جا
در تاول پایم هزاران خار می رفت
بابا نبودی تا ببینی دختر تو
با چه لباسی کوچه و بازار می رفت
 
دیدم که عمه آستین روی سرش بود
از گیسوی بی معجرم چیزی نگفتم
وقتی که از گیسو بلندم می نمودند
از سوزش موی سرم چیزی نگفتم

(علی اکبر لطیفیان)

 

۱ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۱
اشک

خبر دارم نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده

...

سر "پیراهنت" هم جنگ بوده

...

ولی شرمنده زینب دیر فهمید


که انگشتر" به دستت تنگ بوده...

حسین جان...


۱ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۰۳
اشک