اشک نوشت

اشک نوشت

"اشــک" اگر نباشد ...
"چشـم" معنایی ندارد ...
به احترام "اشــک" ...

آخرین اشکـ نوشت ها
پر بیننده ترین اشکـ نوشت ها
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمیه» ثبت شده است



مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش بال و پرم تیر کشید

چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار سرم تیر کشید
چشم او رفت سیاهی و حرم را گم کرد
در پیِ چشم ترش چشم ترم تیر کشید

دست بر شانه ام انداخت و دیدم مادر
کمرش خم شده..!! من هم کمرم تیر کشید

بعد هر ضربه که آنروز به مادر میخورد
رشته های رگ قلب پدرم تیر کشید

مادرم گفت که از حادثه کوچه….به بعد
بند بند بدنم گل پسرم تیر کشید...

۰ ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۱۴
اشک


لا خیر بعدک فی الحیاة...

 وإنما...

أبکی مخافة أن تطول حیاتی...

گریه می کنم
و از این می ترسم
که بی تو
زیاد زنده بمانم.. .
-------------------
از عاشقانه های امیرالمومنین بر مزار هستی اش...

بحارالانوار ج43 ص213

 

۳ ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۵۳
اشک

 

امروز چه ساکتی حسن جان چه شده...؟

 

مادر به خدا "حسین" هستم نه "حسن"...                    

 

 

۴ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۰۸
اشک


 

مادر!

جز تو،

هرکس گرفت دست مرا زمینم زد...

 

بغض نوشت:

همیشه هایی که کم می آورم دست به دامان حضرتِ مادرم. این روزهایم هم جزئی از همان همیشه هاست...


پ.ن:

به مناسبت فاطمیه...

۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۰۴
اشک

 

مادر کوچه که هیچ ...

                                                                ته گودال هم بوی چادر خاکیت را میدهد...


.
۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۲۹
اشک