اشک نوشت

اشک نوشت

"اشــک" اگر نباشد ...
"چشـم" معنایی ندارد ...
به احترام "اشــک" ...

آخرین اشکـ نوشت ها
پر بیننده ترین اشکـ نوشت ها
آخرین نظرات

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

لازمه که یه وقتایی رو

بذاریم برا خودمون...

 

http://www.negarkhaneh.ir/UserGallery/2014/9/znkhaki_21174209.jpg

۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۰۸
اشک

 

اگه عاشق باشی ندبه خوندن جمعه و شنبه نداره ...

پ.ن: #همین طوری به بهانه جمعه ، #بغض نوشت #بی سر و پا

ادامه نوشت : البته اگه عاشق کسی هستید حتما لازم نیست ندبه براش بخونید..

ی پیام   ی هویی کافیه...

۲ ۱۰ دی ۹۵ ، ۱۱:۵۹
اشک

جواب منو نمیدی ؟

حالا که از پیشم رفتی منو فراموش کردی ؟

دیگه تو قلبت جایی ندارم ؟

این چه حرفیه میزنی ؟

مگه نمیبینی زیر این همه خاک حبس شدم ؟


((حبیبُ مالک لا تردُّ جوابَنا

انسَیتَ بعدى خُلَّةَ الاحبابِ؟

قال الحبیبُ :

و کیف لى بجوابِکُم و ان رهینُ جنادلٍ و ترابٍ))

 

پ.ن: از عاشقانه های امام علی بر سر مزار هستی اش ، فاطمه...

فلسفه اخلاق ، ص 249

۲ ۰۸ دی ۹۵ ، ۲۲:۴۱
اشک

 

گفتم 

دل خود را

نمیدهم 

به " هیچ کس "

اما ...

دلم برای 

همان "هیچ کس" 

گرفت...

۱ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۲
اشک

سخت تر از ندیدنت ...
و حتی نبودنت...
و حتاتر نشنیدن نغمه های عاشقانه ات...
...
..
.
این خیال که حتی مزارت را ، هم نبینم شدیدا آزارم میدهد...
اینکه بدون خداحافظی رفتی...

۲ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۳
اشک


دوست ندارم

کسی...

"شال گردن" اضافی اش را

دور  گردن

آدم برفی احساسم بینازد....




http://s4.picofile.com/file/8184778642/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%B4_%D8%A8%D8%AE%DB%8C%D8%B1_%D8%A2%D8%AF%D9%85_%D8%A8%D8%B1%D9%81%DB%8C_.jpg

۴ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۱
اشک


گآهی باید ...

پل های پشت سر را

خراب کرد!

راه درست را

نباید برگشت...


بعد نوشت: دلم نیومد این عکسو نذارم...

http://upload7.ir/images/70935964428056113276.jpg

۱ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۲۴
اشک


ناراحت شدن

دست ما نیست...

اما

ناراحت ماندن دست ماست...

۴ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۴
اشک

درد نوشت:

شده ام معادله ی چند مجهولی،  

                          این روزها هیچ کس

                                             از هیچ راهی

                                                       مرا نمی فهمد!       

 

۱ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۲۲
اشک

روزهایم را
خیابان های شهر می گیرند
شب هایم را؛ فکر تو.
"
بیولوژی" هم نخوانده باشی
می فهمی چه مرگَم شده است!

۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۱۳
اشک