اشک نوشت

اشک نوشت

"اشــک" اگر نباشد ...
"چشـم" معنایی ندارد ...
به احترام "اشــک" ...

آخرین اشکـ نوشت ها
پر بیننده ترین اشکـ نوشت ها
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طلسم» ثبت شده است

طلسم


در گذر از عاشقان رسید به فالم

دست مرا خواند و گریه کرد به حالم


روز ازل هم گریست آن ملک مست

نامه تقدیر را که بست به بالم


مثل اناری که از درخت بیفتد

در هیجان رسیدن به کمالم


هر رگ من رد یک ترک به تنم شد

منتظر یک اشاره است سفالم


بیشه شیران شرزه بود دو چشمش

کاش به سویش نرفته بود غزالم


هر که جگرگوشه داشت خون به جگر شد

در جگرم آتش است از که بنالم


* فاضل نظری

۱ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۴۶
اشک