اشک نوشت

اشک نوشت

"اشــک" اگر نباشد ...
"چشـم" معنایی ندارد ...
به احترام "اشــک" ...

آخرین اشکـ نوشت ها
پر بیننده ترین اشکـ نوشت ها
آخرین نظرات

پس از طوفان...

پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۵۱ ب.ظ

گیج و گنگ از آن همه فشار ودرد و رنجی که گذشت بر من، آرام گوشه ای از اتاق کز کرده ام و به گذشته فکر می کنم...

گذشته ای که اگر نبود سایه لطفش و اگر رحم نمی کرد بر بیچاره گی ام و اگر نبود آن نشانه ی آشکارش - ماه پاره - هیچ نمی دانم امروز کجا و به چه حالی افتاده بودم...

حالا کمی پس از آن طوفان که یادش هم اشک را برگونه ام می نشاند نشسته ام و یک به یک آیه هایش را به نظاره می نشینم.... گاهی یک لبخند، یک تصویر، یک نگاه سرشار از حرف های نگفته اند...و من هنوز مبهوت از آن چه بر بینوایی ام گذشت به دنبال سّرِ آن همه درد و رنج ام، دردی که فقط او می داندش و شاید اندکی هم همان نشانه ی آشکارش - ماه پاره -...

امروز می نشینم با او و برای او و لذت داشتنش را با اشک های اشتیاق و گاهی دلتنگی ای ملایم فریاد می زنم تا شاید بشنود نوای بی کسی ام را و بگیرد دستِ کوتاه مانده از آن همه لطفش را...

خدا را...دعایی بکنید...

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی